امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

دنیای این روزای من

25 ماهگی

1393/5/23 17:22
581 بازدید
اشتراک گذاری

اول تیر رفتیم استانبول. قرار بود خوش بگذرد اما تو مریض شدی و ناخوشی تو ، ناخوشی من شد.

تب و سرما خوردگی و بدغذایی و برنج های نیم پز استانبول و ... خدارو شکر موز میخوردی. خدا رو شکر در مریضی هم عاشق بازی کردنی و میشود لبخندت رو دید:

تنها روزی که به من واقعن خوش گذشت روزی بود که توی پارک آبی به تو واقعن خوش گذشت.

آنقدر مظلوم شدخ بودی که بی حال روی کالسکه سفری ات میفتادی. تو عمه مهیار:

به مرغ های دریایی غذا دادی و خندیدی و خندیدم!

بابایی علی همه جا حواسش بود برات موز پیدا کنه:

و غذاهایی که تو حتی نگاهشان هم نمیکردی:

خب ، بابا مهدی اگر بود شاید طور دیگری میشد. قول بدهیم دیگر بدون بابا مهدی سفر نریم؟

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

بهارمامی غزل
5 آذر 93 20:17
سلام وحیده جون امیدوارم به وبلاگ پسری سر بزنی و سوالمو بخونی عزیزم اون ظرفهای پایه داری که پاسسن حالت هویه کاری داری ( ظرفهای ابی و ظرفهای سفید) که روش کاپ کیکها رو گذاشتی ( اون ظرف سه طبقه سفید نمیگم) از کجا خریدی لطفن؟ بی نهایت خوشگلن سلیقه بیست خودت
مامان شازده کوچولو
پاسخ
بهار جون توی خصوصی وبلاگت جواب دادم. ممنون ازت ، منم عاشقشونم بینهایتتتت