امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

دنیای این روزای من

11 ماهگی

1392/2/15 3:12
639 بازدید
اشتراک گذاری

تو وقتی بابای عمو پژمان رو برای اولین بار میبینی:

در ادامه تهران گردی های مامان و مامان بزرگ و تو برای کار مامان تو دانشگاه شهید بهشتی ، یک روز که ناهار رفتیم طبقه پنجم پاساژ قایم که یک رستوران گالری بود:

میشه اردیبهشت باشه و با شکوفه ها عکس نگرفت؟

 

 

****

تو و آشنایی ات با حیوانات:

گربه هارو دوست داری و هر روز میبینی . بابایی 3 تا بچه گربه رو از روزی که من تو رو به دنیا آوردم تو حیات خونه بزرگ میکنه همزمان و تو  دیگه به دیدنشون عادت داری.

اولش رابطه ی خیلی خوبی با هاپوها نداشتی. اما ارتباط صمیمی رهام رو که با اونها دیدی ، ترست ریخت . مرسی رهامی ، مرسی نرگسی.

شجاع شدی و به این روز افتادی:

حالا باید یکی میومد و تو رو از موهای اون طفلک جدات میکرد!

مامان آوردن یک حیوون خونگی رو تو برنامه زندگیت گذاشته برای وقتی که بدونی تمیزی و کثیفی رو از هم تشخیص بدی و دستی رو که تو دهن حیوون کردی تو دهن خودت نکنی! یا مثلن یک گاز جوجه کباب به اون ندی و یک گاز هم خودت ! خببببب فک کنم بشه 3-4 سالگیت!

واکنشت نسبت به اسب ها ی باشگاه عمو احسان افتضاح بود پسر!

اینطوری که نمیشه هیچ اسب سفیدی و سوار شد و بشی شاهزاده ی رویاهای یک دختر.

راجع به این مسئله باید از پدرت بخوام چیزهای خوبی بهت یاد بده و در گوشی بهت بگم پدرت تو این زمینه یک قهرمان دلفریبه پسر!

نسبت به پونی ها مردونه تر عمل کردی !

 

*****

 

 بازیهای 11 ماهگی:

توانای بستن در بطری ها

 

 

ریختن مداد ها از جامدادی به زمین و دوباره چیدنشون داخل جامدادی:

گاهی هم برای مدادها جایی جالب تر از جامدادی در نظر میگیری پسر خلاق!

 

اینم از دردسرهای هر روزه مان که سر از یه جا در میاری:

 

*******

 

توانایی 11 ماهگی:

دراوردن جورابها از پات وقتی که از بیرون مییایم دقیقن از روی حرکات بابایی این کا رو تقلید میکنی

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)