امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره

دنیای این روزای من

دو ماهگی به روایت توصیف + تصویر

1391/5/15 1:08
2,995 بازدید
اشتراک گذاری

 

پسرک نازم از هیجان انگیزترین کارهای تو برای من این بود که در 43 روزگی شروع کردی به زدن اسباب بازی های دشکچه ی بازی ات و از پنجاه روزگی  پاهات رو هم بلند میکردی و همزمان میزدیشون:

شروع شناختن دستهات هم به این شکل بود که دستت رو مشت میکردی رو به جلو و دقیقه ها بهشون خیره میشدی ، یعنی چهل و پنج روزگی:

 

زبون درازی هم که دیگه بهتره نگم ، چپ و راست زبون درازی میکنی بهم و جوابم رو میدی اینجوری:

یکی دیگه از کارهات اینه تا میری تو تخت خودت و مامان این آویزهای تختت رو کوک میکنی خیره میشی و گوش میدی به صدای موزیک:

مامان رسما برات دوست پیدا کرده - هوراااااا

آشنایی با اولین دوستت در 54 روزگی - امیر علی جون و رهام جون:

 

بقیه عکسهای 30 روزگی تا 60 روزگی در ادامه مطلب

تو سی و یک روزگی بردمت جشن نیمه ی شعبان . مامان مامانی بردت تو خیمه ی امام زمان چرخوندت.خیلی دوست دارم بزرگتر که شدی توی برپایی این جشن کمک کنی و از مهمونها پذیرایی کنی. این جشن هرسال سه روز سر کوچه مامان مامانی برگزار میشه و سه شبانه روز کوچه ها رو میبندن:

بغل عمو پژمان خوش میگذره؟

 

 

 

 

عادته دستهات رو تا بیست دقیقه رو هوا بگیری و بخوابی و تا من پایینشون نزارم تو کوتاه بیا نیستی.

اولین شام بیرونی که رفتیم آس برگر بود که با خاله های مامان رفتیم قرعه کشی صندوق فامیلی:

اولین حرم به دعوت بابای بابایی بود که رفتیم آشپزخونه حضرت و بعد هم زیارت:

 

اولین تولد بابایی که تو هم حضور داشتی. من همه رو بردم هتل درویشی و کادو به باباجونت یک عطر پورشه دادم که خیلی دوست داشت + وجه نقد

موش من:

قلدر مامان:

حالا چند مدل خواب تو تا قبل اینکه 60 روزگی ات تموم بشه:

1- خواب ایکیوسانی!

2- خواب فرشته ای:

3-خواب تو بغل مامان تو آسانسور

و اینکه دوست جونت اومد خونمون و بازدید تو رو پس داد:

قربون این علاقه تون به آویز تخت:

خنده های 50 روزگی:

تو خرسی خاله زهرا

لب ورچیدن:

 

                                 خداحافظ دو ماهگی ...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

درنا(مامان محمدرهام)
22 آبان 91 2:22
رهام کی اومده اونجا یواشکی؟ عاشق لب ور چیدنشم